مرا به کدامین گناه نا بخشوده به
محکومیت زندگی در آورده اند.
چه گناهی کرده ام که چنین گستاخ پاسخم است.
چه کرده ام که خلوت تنهاییم مملو از
درد های ناگفته است.که هر روز روی هم تلنبارمی شود و
دل کوچکم طاقت این رسوخ را ندارد.من در این جدال نابرابر
زیر پای زندگی له خواهم شد و
از من فقط خاطره ای محو باقی خواهد ماند.
خاطره ای به کوچکی دنیا و به بزرگی بزرگترین دروغ زندگیم.
,حال که محکوم به زندگی نه زنده بودن چون این زندگی نیست
, هستم پس در این
سلول جان به محکومیت ابدی ام ادامه خواهم داد.
تا آخر هستی پر دردم
نظرات شما عزیزان: